دیگر زبان شعر به دادم نمی رسد

یک نقطه، خط، هجا به مدادم نمی رسد

آهی کشیده ام، گزنده، عمیق، سرد

خالی شدم ز بازدم و دم نمی رسد

از نخ کشیدن ت ت تن تن بریده ام

دیگر ردیف و قافیه هردم نمی رسد

پاییز طبع من به درازا کشیده است

اما هنوز سوز دمادم نمی رسد

هی شعر سیب گفتم و گندم ولی چه سود

حوا که هیچ گاه به آدم نمی رسد