---
دیگر زبان شعر به دادم نمی رسد
یک نقطه، خط، هجا به مدادم نمی رسد
آهی کشیده ام، گزنده، عمیق، سرد
خالی شدم ز بازدم و دم نمی رسد
از نخ کشیدن ت ت تن تن بریده ام
دیگر ردیف و قافیه هردم نمی رسد
پاییز طبع من به درازا کشیده است
اما هنوز سوز دمادم نمی رسد
هی شعر سیب گفتم و گندم ولی چه سود
حوا که هیچ گاه به آدم نمی رسد

+ نوشته شده در جمعه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۲ ساعت 0 توسط بهاره بهگوی
|
قلب بودن کار سختی نیست، ساده است