دلم گرفته خدا! *
دلم گرفته خدا! اشک هم ندارم که
نمی توانم از این چشم ها ببارم که
گناه کارم و از بس که دیر آمده ام
نمی شود که دلیلی دگر بیارم که
دلت به رحم بیاید به قلب خستۀ من
کنی نگاه به چشمان اشکبارم که
نیامدم که ببخشی مرا به این زودی
که سال هاست در این در به انتظارم که
به این امید صدایت زدم که رحمانی
من از صدا زدنت دست برندارم که
*این اولین شعر من درقالب غزل است. ( اولین شعر سنتی من است)
+ نوشته شده در سه شنبه هشتم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 13 توسط بهاره بهگوی
|
قلب بودن کار سختی نیست، ساده است