می دانی؟
می دانی نیاز شده ام
سرتاپا ؟
حادثه ای که می خواستمش
با هر نفس
حادثه ای که
شیرین،غمگنانه و باشکوه
امروز
دربرابر چشم هایم رخ می دهد
می دانی دیروز
هنوز باور نداشتم
دلم را باخود برده باشی
با کوله پشتی ات ؟
دلم را برده بودی
و در گوشه ای
مرهم برآن می گذاشتی
زخم های کاری اش را می شستی
با دست هایت که
همیشه حرارت ملایمی داشت
و مهربانی اش
شبیه مهربانی هیچ کدام از دست هایی که می شناختم نبود
می دانی؟
پیش از تو
هرگز باور نداشتم
"عشق اتفاقی است
که هنوز برایم نیفتاده است"
+ نوشته شده در شنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۲ ساعت 12 توسط بهاره بهگوی
|
قلب بودن کار سختی نیست، ساده است